کد مطلب:5007 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:418

آرمانها و اهداف عاليه حكومت از ديدگاه كل نگر
مقاله
مباحث مستقلي از نهج البلاغه مختص ترسيم اهداف و آرمانهاي عاليه و كلي تشكيل حكومت و دولت است. به عنوان مثال امام(ع) در يكي از سخنان خويش، ضمن تضرع با خداوند، عرض مي كند: «اللهم اِنّك تعلم اَنّه لم يكن الذي كان مِنّا منافسةً في سلطان و لَاالتِماس شي ءٍ من فضول الحُطام و لكن لنَرُدَّ المَعالم مِن دينك و نُظهِر الاِصلاح في بلادك، فيأمن المظلومون مِنْ عبادك و تقامُ المعطَّلةُ مِن حدودك [1] .
؛ بارالها! تو آگاهي كه هدف ما از قيام، عشق به قدرت و دستيابي به فزوني متاع دنيا نيست و تنها بدان منظور است كه نشانه هاي دين تو را به جايي كه بود، بازگردانيم و اصلاح را در شهرهاي تو ظاهر سازيم، تا بندگان ستمديده ات در امان باشند و حدود ضايع گشته تو اقامه شود». آنچه حاكمان فاسد از رياست و حكومت مي خواهند، اشباع غريزه تفوق طلبي، سلطه جويي، كاميابي و لذت پرستي است، در حالي كه اين اهداف در نظر انسانهاي وارسته و رجال رباني بي ارزش بوده و جهان با تمام محتواي مادي اش در پيش آنان بي اعتبار است. با لحاظ مضمون كلي اين بيان و ساير ديدگاههاي حضرت، اهداف عاليه حكومت را مي توان چنين دسته بندي نمود: 1ـ احياي دين و حاكم ساختن شعائر و احكام و قوانين الهي و فراهم نمودن زمينه هاي دينداري؛ 2ـ برچيدن آثار فتنه و فساد و مستقر ساختن صلاح و پاكي و صلح و صميميت و طرد عناصر فاسد و مفسد؛ 3ـ حمايت از بندگان مظلوم و محروم، كه رمق جانشان توسط خداوندان زر و زور و تزوير پايمال و كاهيده شده است؛ 4ـ اقامه حدود الهي كه بر اثر توطئه و لجام گسيختگي حكام ستم پيشه و بي اعتقاد به تعطيل كشيده شده است. امام علي(ع) در خطبه چهلم كه بعد از جنگ صفين و خطاب به خوارج ايراد شده، به مباحث مهمي در باره حكومت و ضرورت آن و از جمله هفت وظيفه حاكم عادل الهي اشاره مي كند [2] ، كه به سهولت مي توان آرمانهاي حكومت را در اين هفت تكليف ملاحظه نمود. امام(ع) نخست از مغالطه خوارج، با شعار «لا حكم الا لله» پرده بر مي دارد و مي فرمايد: سخن حقي است كه معني باطلي از آن اراده شده است. سپس به ضرورت تشكيل حكومت مي پردازد و براي اثبات اين مدعا چند دليل روشن را در عباراتي كوتاه و پرمعنا بيان مي فرمايد. به بيان ايشان، مردم نيازمند اميري هستند؛ نيكوكار يا بدكار، و اگر توفيق پيروي از حاكم نيكوكاري نصيبشان نشود، وجود امير فاجر از نبود حكومت بهتر است. سپس به فوايد و بركات حكومت اشاره مي كند، كه بعضي جنبه معنوي دارد و بعضي جنبه مادي؛ نخست: در سايه حكومت او، مؤمن به كار خويش ادامه مي دهد؛ يعني راه خود را به سوي «قرب الي الله» مي پيمايد (يَعملُ في إِمَرتِهِ المؤمن). دوم: كافر نيز در حكومت او از مواهب مادي بهره مند مي شود و به زندگي دنيوي خود ادامه مي دهد (و يستمتع فيها الكافر) [3] سوم: خداوند به مردم فرصت مي دهد در دوران حكومت او زندگي طبيعي خود را تا پايان ـ در سلامت نسبي ـ طي كنند (و يُبَلِّغُ اللهُ فيها الاجَلَ). چهارم: به وسيله او اموال بيت المال جمع آوري مي گردد، تا هزينه هاي دفاعي و عمراني و انتظامي فراهم شود (و يُجْمَعُ به الفي ءُ). پنجم: به كمك او با دشمنان مبارزه مي شود (و يقاتلُ به العدوُّ). ششم: به وسيله او جاده ها امن مي گردد (و تأمَنُ بِهُ السُّبُلُ). هفتم: حق ضعيفان به كمك او از زورمندان گرفته مي شود (و يُؤْخَذُ به للضعيف من القويِّ). در سايه انجام اين وظايف هفتگانه توسط حكومت، نيكوكاران در رفاه و از دست بدكاران در امان مي باشند [4] (حتي يستريحَ بَرٌّ و يُسْتراحَ من فاجِرٍ). از اين بيان مي توان برخي از آرمانهاي حكومت را چنين برشمارد: 1ـ بسترسازي و تمهيد حيات مادي و معنوي مؤمنان. 2ـ تأمين حقوق شهروندان و در امان بودن غير مؤمنان و تأمين حيات مادي ايشان. 3ـ تأمين امنيت و استيفاي حقوق مردم به ويژه مظلومان. 4ـ به سامان نمودن نظام اقتصادي جهت اداره صحيح و توانمند جامعه و كشور. امام(ع) در عهدنامه مالك اشتر، اصول و ضوابط و اهداف عاليه حكومت را مشخص كرده است. اين عهدنامه، منشوري براي آرمانها و مقاصد حكومت علوي است. امام در شرح وظايف مالك در استانداري مصر، چنين بياني دارند: «جبايَةَ خَراجِها و جِهادَ عدّوها و استصلاحَ اهلها و عمارةَ بِلادها [5] ؛ جمع آوري خراج مصر، جهاد با دشمنان آن، اصلاح اهل آن و عمران و آباد نمودن مصر». بنابراين مالك اشتر، به عنوان والي و حاكم مصر، نبايد براي خود عنوان و قدرتي كسب كند، يا به دنبال سود و بهره مادي باشد، بلكه بايد اداره امور كشور را به عهده گيرد و ماليات بستاند و با دشمنان مردم مبارزه كند و ملت را در مقابل دشمنانشان مصونيت بخشد و آنها را به صلاح مادي و معنوي نزديك كند و شهرها و حيطه حكومت را آباد كند؛ يعني انسانها را بسازد، سرزمين را آباد كند و اخلاق و ارزشهاي معنوي را ارتقا دهد. با استناد به اين فرمان [6] مي توان بخشي از آرمانهاي اساسي حكومت را: انتظام اقتصادي جامعه، تأمين امنيت، توجه به رشد و اصلاح و تربيت و بالندگي افراد، آباداني مملكت و تأمين رفاه عمومي دانست. امام علي(ع) در مبحث جمع آوري ماليات و اخذ خراج، در عهدنامه مالك، تأكيد بسياري بر اهتمام حكومت به توليد و عمران دارد. ديدگاههاي ايشان در مورد اهميت عمران، اين فرض را كه «ابن خلدون» مباحث خود را در مورد عمران و آباداني از امام(ع) به عاريت گرفته باشد، تقويت مي كند. امام(ع) مي فرمايد: «اي مالك! به عمران زمين بيشتر بينديش تا به خراج. بايد بداني خراج جز به عمران حاصل نمي شود و هر كه بي عمران، به خراج كمر بندد، بلاد را ويران مي كند و مردم را به نابودي مي كشاند و خود ديري نمي پايد كه از پاي در مي آيد [7] .»